خط داستانی :
من میتوانم بدون شک بگویم که تعداد زیادی جهان وجود دارد . بعضی ار آن ها مثل خود ما هستند ..... اما برای یک یا دو رویداد مهم دقیقا یک شکل می شوند " لکس لوثر "
پنج سال قبل از وقوع حوادث اصلی بی عدالتی : خدایان در میان ما , اتفاقاتی آشکار افتاده بود . دوربین ها صحنه هایی از شهر متروپلیس و گاتهام می گیرند که همه آن ها قربانی بمب هسته ای بودند که جان بیشتر از یازده ملیون نفر را گرفت . لنز دوربین بسته می شود و در اتاقی باز میشود . اتاقی که صدای خنده دیوانه واری از آن می آید که آن کسی را که مقصر این نسل کشی است را نشان میدهد : جوکر
بتمن , با خشونت جوکر رو مورد بازرسی قرار داده بود و همش از اون می پرسید : چه چیزی باعث شد که همچین کاری بکنی . اما جوکر حاضر به پاسخگویی نبود . بر طبق قوانین بتمن , او جوکر را بر روی صندلی نشاند تا سوالات بیشتری بپرسد . اما ناگهان دیوار پشت سر آنها به دو تیکه مجزا تبدیل شد . سوپر من با چشمانی سرخ که نشان دهنده خشونت بسیار زیاد بود وارد اتاق شد . او با عصبانیت به بتمن دستور داد که از جوکر دور شود . اما شوالیه تاریکی به او اطمینان داد که وضعیت را در دست دارد . مرد فولادی نسبت به حوادثی که قبلا پیش اومده بود بسیار خشمگین بود , او جوکر را گرفت و به وسط دو آینه ای که در اتاق بود چسباند . سوپرمن با ناله دلیل قتل لوییس و فرزند متولد نشده اش را از جوکر پرسید . اما جوکر شروع به مسخره بازی درباره نابودی متروپلیس و کریپتون کرد . سوپرمن از شدت عصبانیت مشتش را کنار صورت جوکر کوبید و آینه پشت سر جوکر شکست .
جوکر شروع به مسخره بازی بیشتر درباره مرد فولادی عزادار کرد . که باعث شد سوپرمن او را به قسمت های مختلف اتاق پرتاب کند . جوکر با پاهای خود شروع به مسخره کردن مرد فولادی کرد . و این را که مرد فولادی باور داشت که قرار است یک خانواده داشته باشد را مسخره می کرد و همش می گفت این دور از جادوگری های توئه . سوپرمن در حال که داشت به طرف صندلی میرفت با سرعت به طرف جوکر حمله ور شد . جوکر از سوپرمن خواست اونجا رو ترک کنه و فرار کنه و بره برای متروپلیس خراب شده کاری کنه , این کارهای جوکر باعث عصبانیت بیشتر سوپرمن شد پس او جوکر را از گردن گرفت و از روی زمین بلند کرد .
بتمن تلاش میکند آنها را از هم جدا کند اما سوپرمن به آرامی ضربه ای به پشت شوالیه تاریکی میزند و او را کنار می کشد . او دوباره به سمت جوکر می رود . دلقک شاه مجرم برای اینکه بازم سوپرمن رو عصبانی کنه گفت : اگر سوپرمن یک عشق دیگه پیدا کنه ... امیدوارم که خانواده بعدیش رو نکشم . چشم سوپرمن قرمز شد و درحالی که بتمن وحشت کرده بود به سمت آن ها رفت اما مرد فولادی مشتی به جوکر زد و صحنه سیاه شد . صدای خنده دیوانه واری همرا با صدای پاره شدن گوشت آمد .
چپتر 1 : بتمن
بزودی .......