سلام به مدیران گرامی این اولین تاپیک من خواهد بود این داستان داستان زندگی اسکورپیونه ولی نه سبر کنید این داستان فرق داره این داستان در اوایل در اتفاقات بعد مورتال کامبت ایکسه و بعد 10 قسمت فصل اول تموم میشه درسته فصل اول کم قسمته ولی فصل 2 که شروع ماجراست اصل کاره برای موضوعی که تو داستان میفهمید زمان به عقب بر میگرده زمان سالمی شیرای ریو و اسکورپیون سعی میکنه به خواتر دونستن اینکه شیرای ریو قراره ناوود بشه جولوشو بگیره ولی موفق نمیشه و داستان اصلی شروع میشه ولی این داستان شاهد شخصیت ها و داستانی متفاوته شخصیت های جدید که خودم ساختمشون و ماجرایی جالب تر از قبل و پیچیده فصل دوم تا تور نمنت ارماگدون ادامه دارد ولی یه داستان دیگه که ادامه این داستان است هم وجود دارد لطفا نظر من رو قبول کنید گفته باشم که فصل اول از عکس های کمیک مورتال کمبت با دوبله خاست خودم استفاده میکنه یعنی شکل کمیکه ولی فصل دوم کمتر اینجوریه لطفا درخواستم را قبول کنید خدا نگه دار
قسمت اول:سر اقاز همه چیز
شاید قبلن شنیده باشید. که این انسان که خیلی هم شبیه انسان ها بود چه زندگی بی خوشی و بی انسانیتی داشته و هالا با داستان من اشنا شید.
ندرلم
http://up.upinja.com/ue817.png
«عکس های من اینظوری قرار میگیره زیاد دوست ندارم صفه شلوق بشه»
صدای کسی که کینه ی 30 ساله ای نسبت به من داره برادرم اسکورپیون.سرباز:ولی استاد شما اسکورپیونید.هانزو:دروغ، دیگه زمان پنهان کاری گزشته من اسکورپیون نیستم.سرباز: پس اسکورپیون کیه. هانزو:بزار با داستان بهت بگم.
ماهیت من یکی از اون دو روه تو یک بدن بود و توافقی نداشتیم اما زندگیمون به توافق بستگی داشت، متهد شدیم.
ساهب خانواده و زندگی شدیم عجیبش این بود که هر دو خانواده هامون یکی بود ساهب پسر شدیم، پسر من ،همسرم و اسکورپیون خیلی عجیبه نه. سرباز:بله استاد. هانزو:ولی یک روز نادونیم همه چیز رو خراب کرد
گزشته
هانزو:بزار نقشه ی اناسر معبد شاعولین رو خودم بدزدم .اسکورپیون:تو نمیتونی.هانزو:تو همیشه میگی اعتمادم شجاعت میخواد میخوام ببینم اون قدر شجاعی که بزاری خودم این کارو بکنم.اسکورپیون:ام. هانزو:دوباره میپرسم
http://up.upinja.com/k69kx.png
ولی تا راه افادم سمت معبد
به شیرای ریو همله شد.
http://up.upinja.com/jqm3c.png
و به خانوادم
http://up.upinja.com/xwnil.png
تو راه به خودمم همله شد
http://up.upinja.com/nwgey.png
ودر اخر
http://up.upinja.com/qt4xm.png
هرف هایی از گزشته
سابزیرو:بهت نگفته بودم چه قدر قبیلت بی ارزشه، و هالا، میراث شیرای ریو با تو دفن میشه ،اومیدوارم تو و خانوادت در جهنم بسوزید.
http://up.upinja.com/n2nht.png
واسش کار میکردم کارای خیلی کسیف
http://up.upinja.com/bw73q.png
http://up.upinja.com/5r531.png
http://up.upinja.com/v59dm.png
http://up.upinja.com/49ae5.png
اسکورپیون:هانزو. هانزو:چی میخوای. اسکورپیون:این هشدار آخره آزادم کن همین الان. هانزو:واگه آزادت نکنم. اسکورپیون:آزاد میشمو خودم میکشمت. هانزو:بدن من زندان مهکمی مگه نه و نمیتونی منو در اختیار خودت بگیری.
اسکورپیون:خواهیم دید چون مرگ در انتزارته.
هانزو:اگه راست میگی از بدنم بیا بیرون چون اگه خودم هم بخوام نمیتونم بیارمت بیرون هه هه هه.
اسکورپیون:بهای اینو به سختی میپردازی هانزو موقتا قدرتم دست توعه ولی وقتی دوباره فرمونتو به دست بگیرم میمیری اون وقت می بینیم کی میخنده هالا اگه من جای تو بودم میرفتم شیرای ریو تا ببینم تاکادا اون جارو خراب کرده یا نه هه هه هه هه هه خودت میدونی استادی شیرای ریو رو دادی به اون.
هانزو:بگو اون جا چه خبره.
اسکورپیون:آزادم کن اون وقت بهت میگم چه خبره هاهاهاهاهههه ها.
هانزو:لعنت به تو.
http://up.upinja.com/9w67r.png
ادامه دارد
توی فصل اول چند قسمتی از عکس های پینت استفاده میکنم ولی بعدش دیگه اینجوری نیست تا قسمت.بعد هر قسمت تا فصل دوم هر روز یا 2،3روز در میون قرار میگیره
لینک عکس هارو توی صفه اینترنت کپی کنید عکس میاد اگه عکس ها مشکلی داشت به من اتلاع بدید