سلام به دوستان خوبم در ام کی سنتر . این اولین تاپیک منه و قراره یکی از طولانی ترین فن فیکشن های سایت باشه فقط بخونین طرفدار داشتن یا نداشتن برام مهم نیست
قسمت اول:
ماجرا از اون جایی شروع میشه که زمین بوجود اومد البته کسی فقط به آن زمین نمی گفت به آن می گفتند "قلمروی زمین".پس از مدتی چشم یکی از الدرگاد ها به زمین افتاد.او که از آن جا متنفر بود و چشم دیدن آن فانی هارا نداشت تصمیم داشت مخفیانه آن را نابود سازد . حتما متوجه شدید که او چه کسی بود بله او شیناک بود الدرگاد شرور و در آینده سقوط کرده. در آن موقع یکی از خدایان جوان به اسم رایدن محافظ زمین بود . پس از مدتی ریدن به نقشه شیناک پی برد و آن را به الدرگاد ها گفت (مکالمه بین الدرگاد ها و ریدن)
الدرگاد ها:ریدن برای چه به اینجا آمده ای؟
ریدن:درود بر الدرگاد ها . میخواستم مطلبی را با شما در میان بگذارم
الدرگاد ها:چه مطلبی؟
ریدن**:در مورد زمین. الدرگاد شیناک از قوانین بهشت سرپیچی کرده است و به فکر نابودی قلمروی زمین است . شما محافظین جهان هستید و نباید بگذارید این اتفاق بیفتد
الدرگاد ها: ولی شیناک یکی از ماست و بین ماهم احترام بالایی برخوردار است نمی*توانیم.....
ریدن :ولی او قوانین را نقص کرد و اکنون خیانتکار شناخته میشود حتی اگر الدرگاد باشد
الدرگاد ها:پس؟
ریدن :ما خدایان محافظین جهان هستیم و باید از قلمرو ها محافظت کنیم نه نابودشان کنیم این قانون مهمی بین ماست پس باید نابودش کنیم....
خوب این قسمت اول بود درسته کوتاه بود ولی بقیه قسمت ها اینقدر کوتاه نیست
امیدوارم خوب باشه
نظر plz![]()